سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پادشاه عاشق

درد دلمان این روزها زیاد است اما دلداری برای گوش دادن به این خرده گلایه ها که از دست آن یار جفا کار داریم نیست.

خدایا انقدر قدرت بهم بده که حداقل تورو از یاد نبرم و تو این گرفتاریها فقط به خودت پناه ببرم آخه شاعر میگه

***چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم***که دل به دست کمان ابروییست اسیر***

خدایی دردی تودلمه که گفتنی نیست انگار قسمت ما از این دنیا جفا دیدنه اما خداییش جفا و کم مهری از طرف یارم

از همه چیز برام شرینتره بنظر خودم این سوزی که تو دل عاشقاس مبداش از رخ یاره و مقصدش دل چاک چاک عاشقه.

قسم به خدا که برای من از این سوز شرینتر تو این دنیا نیست همچین که برق تیر نگاه آن ماهرو به دل من میرسه

یه چاک بزرگ تو دل و قلب و جگرم میزنه که تمام وجودم پر خون میشه اما افسوس که آن دلدار ازین سوز و خون خبر نداره

 

  


نوشته شده در دوشنبه 89/9/15ساعت 11:18 صبح توسط نظرات ( ) | |

می گوییم که عاشقیم اما عاشقانه هایمان بوی عشق نمی دهد.چرا؟

چرا اینگونه است!؟؟شاید بعلت آن است که هنوز معنی واقعی عشق را نفهمیدیم یا درک نکرده ایم.

شنیدیم که عشق یعنی از غم و فراق یار سوختن.

آیا راست است؟؟

ما که سوختیم و معشوق مان هنوز...!!؟؟

عشاق میگویند:این است معنی عشق

و

ما الان میگویم :

سوختم خاکسترم را باد برد **** بهترین یارم مرا از یاد برد

بعضی از چیزها فراموش شدنی است اما برای چیزی که سوخته ای هرگز فراموشی معنایی نخواهد رفت؟؟

به امید آن روز که همه بفهمند هر چیزی فراموشی ندارد.

گرچه من و عشق من در چاله های زمان به دست فراموشی سپرده شد.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/8/2ساعت 4:34 عصر توسط نظرات ( ) | |

از مرگ... 

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

هراس من- باری- همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از آزادی آدمی

افزون تر باشد

جستن

یافتن

و آنگاه

به اختیار برگزیدن

و از خویشتن خویش

با روئی پی افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد

حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم 

 

 


نوشته شده در شنبه 89/7/24ساعت 11:42 صبح توسط نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست: